محل تبلیغات شما



از لحاظ ریشه ای آرسین را ریشه یابی کردیم یعنی شعله آتش.آرتین در فرهنگ دهخدا به معنی پاکی و تقدس آمده،آرتین (آر+تین) ( آتش+شعله و حرارت و گرما)شعله آتش خود نماد پاکی و تقدس است آرتین و آرسین هم معنی هستند 


 

در زبان‌شناسی تیره‌ای ارتباط میان این ارزشهای فرهنگی و مردم به تصویر کشیده می‌شود و در آن آریایی‌ها» از سمیتیکها تفکیک شده‌اند. در پایان قرن نوزدهم این کاربرد آنقدر وسعت یافت که کلمه آریایی» به عنوان کلمه مترادف با کلمه جنتیل» (غیرکلیمی) به کار رفت وحتی این کاربرد با وجود مقاومت اندیشمندان با استفاده از این کلمه در معنایی به جزمعنای هندوایرانی» ادامه یافت. در بین سوپرماسیست‌های سفید این کلمه به عنوان مترادف با کلمه سفید پوست غیر یهودی شهرت دارد. تیره آریایی» کلمه‌ای است که در اوایل قرن ۲۰ توسط نظریه پردازان اروپایی، که معتقد به تفاوت فاحش میان انسان‌ها براساس تیره و قبیله شان بودند، به کار رفت. این افراد عقیده داشتند که هندواروپایی‌های بدوی تیره‌ای خاص بودند که در اروپا، ایران و آسیا پراکنده شدند. این مفهوم هنوز هم در نظریه‌های برتری نژادی که توسط نازیها در آلمان بنا نهاده شدند رواج دارد. دراین کاربرد دو مفهوم اوستایی – سانسکریتی نجیب» و مقرب» با نظریات مبتنی بر رفتار نژادی براساس پراکندگی زبان ترکیب شده‌اند. دراین دیدگاه تیره آریایی برترین تیره انسان‌ها و خالص‌ترین نوادگان هندواروپایی‌های بدوی محسوب می‌شوند.

در اواخر قرن ۱۹ تعدادی از نویسندگان استدلال کردند که هندواروپایی‌های بدوی منشا اروپایی دارند. این دیدگاه در ابتدا با مخالفت‌هایی روبرو شد اما در اواخر قرن ۱۹ به صورت گسترده مورد پذیرش قرار گرفت در سال ۱۹۰۵ هرمان هیرت در مقاله Die Indogermanen» (که در آن برای اشاره به هندو- اروپایی‌ها به جای کلمه Arier” از کلمه Indogermanen” استفاده شده بود)، ادعا کرد که عده زیادی این عنوان را می‌پذیرند و نواحی شمال آلمان Urheimat» را محل شکل گیری تیره هندواروپایی دانست و نژاد موطلایی (blond) را نژاد هندواروپایی خالص» نامید. در سال ۱۹۰۲ گوستا وینا، هندواروپایی‌ها را ساکنان شمال آلمان دانست و این نظر وی تا دو دهه مقبولیت خاصی داشت، تا زمان گوردون چایلد (Vere Gordon Childe تحت تاثیر نظرات مارکسیستی بود) که در سال ۱۹۲۶ در مقاله آریایی‌ها: مطالعه منشا هندواروپایی >>ادعا کرد که" برتری نوردیک‌ها در فیزیک باعث شده که آنها از زبان برتری طلبی با بقیه سخن بگویند " (وی بعدها از ابراز این کلمات اعلام تاسف کرد).

از این نظریه در محفلهای علمی کشور آلمان به عنوان یک افتخار ملی یاد می‌شد و به عنوان حربه‌ای در دست نازی‌ها به کار گرفته شد. طبق نظر آنود روزنبرگ: نژاد نوردیک – آریایی(arisch-nordisch) یا نوردیک آتلانتایی» (nordisch-atlantisch) نژاد برتر بود و در راس هرم نژادها قرار می‌گرفت و بر سرنژاد یهودی – سمیتیک (jüdisch-semitisch) سایه می‌افکند این نژاد برای تمدن آریایی همگن آلمان خطر بزرگی بود که در نهایت باعث به وجود آمدن نازیسم آنتی سمیتیک شد. نازیها نژاد آریایی»را تنها نژاد صاحب فرهنگ و تمدن وشایسته آن می‌دانستند و در دیدگاه آنها بقیه نژادها تنها می‌توانند فرهنگ را دچار اضمحلال و نابودی کنند. این استدلال‌ها برپایه هرم‌های نژادی اواخر قرن نوزدهم شکل گرفت. همچنین برخی از نازی‌ها تحت تاثیر هلناپتروفنا بلاواتسکی و نظریه سری وی قرار داشتند که در سال ۱۸۸۸ ارائه شده بود و آریایی ها را رده پنجم از نژاد آتلانتیس می‌دانست که در یک میلیون سال قبل زندگی می‌کرده‌اند>>. این افراد همچنین بر نظریات روزنبرگ تحت عنوان شمالی‌ترین جامعه تاکید داشتند. نازی‌ها از این نظریه‌ها برای توجیه قوانین نورمبرگ یا همان قوانین آریایی استفاده می‌کردند و افراد»غیر آریایی را فاقد حقوق شهروندی دانسته و ازدواج بین آریایی و غیر آریایی را ممنوع کرده بودند. اگر چه مکتب فاشیسم موسیلینی در ابتدا بر اساس نظریات ضد سمیتیسم شکل نگرفته بود، اما وی قوانینی را بنا نهاد که تحت تاثیر نظریات هیتلر شکل گرفته بود و ازدواج بین<<آریایی‌ها >>و<<یهودیان >> را ممنوع می‌کرد.

معنای واقعی کلمه آریایی» در فرهنگ نازی‌ها دگرگون شد. کولیها که از نژاد هندی بودند غیرآریایی شناخته شدند اما ژاپنیها در طی جنگ جهانی دوم عنوان افتخاری آریایی» را از آلمانی‌ها دریافت کردند. در واقع معنای آریایی» چیزی نبود جز ملی گرایی ناقص». استفاده نژاد پرستانه از کلمه آریایی» و به خصوص استفاده از نژاد آریایی» در تبلیغات نازی‌ها باعث شد که این کلمه در غرب دچار دگرگونی معنایی شود به همان شکلی که نماد سواستیکا معنای واقعی اش را از دست داد. در زبان انگلیسی کلمه آریایی» در معنای یک تیره یا نژاد دیگر کلمه‌ای تخصصی و فنی نیست و استفاده از آن به عنوان فرد سفید پوست» در دهه ۱۹۳۰ منسوخ شد چرا که انگلیسی‌ها و آمریکایی‌ها آلمانی‌ها را به علت سرگرم شدن با این واژه به تمسخر گرفتند. در ایالات متحده اصطلاح نژاد قفقازی که در مورد آن اتفاق نظر بیشتری بود و چالش برانگیز نبود در مراودات رسمی مورد استفاده قرار گرفت.


در زمانی که درس شیمی تجزیه را درسال سوم در هنرستان میخواندیم در همان فصل های اول و

دوم که مربوط به مفاهیم مقدماتی تجزیه و مفاهیم پایه محلولهاست متوجه شدم که برخی دانش آموزان مبحث

یونیزاسیون را علاوه بر سادگی آن متوجه نمیشوند ، مثلا وقتی دانش آموزان با یک واکنش ساده مانند

CuSO4=== Cu2+ + SO42روبرو می شدند سوال های فراوانی می پرسیدند که این اعداد +2 و -2 از کجا

می آید ؟ یا در همان فصل اول شیمی تجزیه در مبحث گراویمتری برای حل مسائل دانش آموزان باید نام و

ظرفیت کاتیونها و آنیونها را بلد باشند تا بتوانند مسائل را به خوبی درک کنند.با بررسی بیشتراین مسئله به این

نتیجه رسیدم که این دسته از دانش آموزان مبحث بسیار مهم فرمول نویسی مواد معدنی را که دردرس شیمی

عمومی سال دوم قرار دارد و از مهم ترین مباحث درس شیمی می باشد را به خوبی یاد نگرفته اند و به این

ترتیب نام و فرمول بسیاری ازترکیبات شیمیایی برای آنها غریب و گیج کننده است.و در سایرمباحث و درسها

دچار مشکل می شوند.مخصوصا درس شیمی تجزیه.بنابراین تصمیم گرفتم زمانی که شیمی عمومی رامیخوانم

بر مبحث فرمول نویسی تاکید ویژه ای داشته باشم تا اکثر قواعد مربوط به نام

گذاری را به خوبی یاد بگیرم.برای راحتی کار دانش آموزان و برای افزایش اطلاعات عمومی بیشتر آنها جزوه ای

با نام اصول فرمول نویسی و نام گذاری مواد شیمیایی تهیه کردم و در اختیار آنها قرار دادم که به نظرم تاثیر

زیادی در یاد گیری و علاقه مندی آنها دارد.و در کل برای دانش آموزان رشته صنایع شیمیایی بسیار مفید می

باشد.فایل world جزوه را داشتم و حالا آن را روی وبلاگ قرار می دهم تا به درد هرکس که خورد از آن استفاده

کند. نکته : دانش آموزان رشته صنایع شیمیایی در مقطع دیپلم لازم به حفظ کردن همه مطالب این جزوه نیستند

و بهتر است از آن یک نسخه پرینت تهیه کنند و با م معلم درس شیمی عمومی از هر قسمت که مفید

بود استفاده کنند چون برخی از جدولها و نام برخی از یونها را به عنوان اطلاعات اضافی و اطلاعات عمومی

نوشته ام. اصول فرمول نویسی ونام گذاری موادشیمیایی تعاریف مقدماتی: -نمادشیمیایی عناصر: اتم

هرعنصررابایک علامت که به ان نمادشیمیایی می گویندنمایش میدهند.برای اینکه نوع اتم عناصر مشخص

شودمعمولایک یادوحرف اول نام عنصر مورد نظر به کار می برند که همیشه برای حرف اول از حروف بزرگ

استفاده می شود و اگر نماد شیمیایی عنصری دو حرفی بود حرف دوم از حروف کوچک استفاده می شود. ما

در طبیعت 110 عنصر داریم که هر کدام را با یک نماد شیمیایی نشان می دهیم و این عناصر را در جدول تناوبی

طبقه بندی می کنیم. نماد شیمیایی نام عنصر به لاتین نام عنصر به فارسی C Carbon کربن

Ca Calcium کلسیم H Hydrogen هیدروژن He Helium هلیم N Nitrogen نیتروژن Na Sodium سدیم ظرفیت

عناصر: هر عنصر در آخرین لایه مدارات الکترونی ظرفیت پذیرش حداکثر 8 الکترون را دارد و برای رسیدن به حالت

پایدارباید به این آرایش 8 تایی برسد . بنابراین به تعداد الکترونهایی که یک اتم برای رسیدن به آرایش پایدار به

دست می آورد و یا از دست می دهد و یا به اشتراک می گذارد ، ظرفیت آن عنصر می گویند . ترکیب

شیمیایی: هر گاه اتم عناصر با هم واکنش دهند ماده ی جدیدی حاصل می شود که آن را ترکیب می نامیم.

فرمول شیمیایی: ترکیبات شیمیایی از تعداد و نوع مشخصی از اتم ها ساخته شده اند برای بیان اینکه یک

ترکیب از چه نوع عناصر و چه تعدادی از این عناصر ساخته شده از فرمول شیمیایی استفاده می کنیم. یون:

هرگاه اتم ها که خنثی هستند تعدادی از الکترونهای خود را از دست بدهند و یا تعدادی الکترون بدست آورند به

یو ن تبدیل می شوند که دو نوع یون به نامهای آنیون و کاتیون داریم. اتم فها با از دست دادن الکترون خود به

کاتیون و اتم نافها با کسب الکترون به آنیون تبدیل می شوند. یک یون نیز می تواند به صورت چند اتمی باشد

معمولا یونهای چند اتمی از تفکیک (یونیزه شدن) نمکهای خود به وجود می آیند مثلا از تفکیک نمک لیتیم نیترات

(LiNo3) یک کاتیون لیتیم(Li+) و یک آنیون نیترات(No3-) به دست می آید و یا از تفکیک نمک کلسیم سولفات

(CaSo4) یک کاتیون کلسیم(Ca2+)) و یک آنیون (So42-) بدست می آید. ظرفیت یون ها: همان طور که در بالا

مشاهده می کنید آنیون No3- یک بار منفی و آنیون سولفات So42- دو بار منفی دارد و یا کاتیون Li+ یک بار

مثبت و کاتیون Ca2+ دو بار مثبت دارد پس یونها نیز به تعداد مشخصی می توانند با سایر اتم ها و یونها تشکیل

پیوند دهند که به تعداد بار آنها (+ یا -) که میتواند به همان تعداد تشکیل پیوند دهد ظرفیت یونی (ظرفیت آنیون

یا ظرفیت کاتیون) می گویند. نکته: گفتنی است که گاهی یک انیون ویایک کاتیون دارای چندظرفیت مختلف

است که در هنگام نوشتن فرمول ان مشخص میشود (ویاظرفیت آن دارای نام جداگانه ای است). مثال:کاتیون

Cu+ و کاتیون Cu2+ و یا کاتیون Fe2+ و Fe3+ یا آنیون O2-(اکسید) و آنیون O22- (پر اکسید) اصول کار

فرمول نویسی ونام گذاری: برای اینکه ما نام گذاری و فرمول نویسی مواد شیمیایی را بلد باشیم باید اطلاعات

زیر را بدانیم: بند اول : نام،فرمول و ظرفیت یا ظرفیت های عناصر اصلی و برخی از عناصر مهم فات واسطه را

حفظ باشیم. بند دوم :نام، فرمول،ظرفیت آنیونها و کانیون های معروف را حفظ باشیم. بند سوم : اصول و قواعد

نامگذاری مواد شیمیایی را بلد باشیم. در مورد بند اول این اطلاعات را در جدول تناوبی می توانید بدست آورید.

جدول نام، فرمول و ظرفیت کاتیون های معروف: کاتیون های چهار ظرفیتی کاتیون های سه ظرفیتی کاتیونهای

دو ظرفیتی کاتیون های یک ظرفیتی فرمول نام فرمول نام فرمول نام فرمول نام Sn4+ Pb4+ قلع IV سرب

IV B3+ Al3+ Ga3+ Cr3+ Fe3+ Co3+ بور آلومینیوم گالیم کروم(III) آهن(III) کبالت(

III) Be2+ Mg2+ Ca2+ Sr2+ Ba2+ Zn2+ Cu2+ Fe2+ Sn2+ Pb2+ Co2+ Mn2+ Hg2+ برلیم منیزیم

کلسیم استرونسیم باریم روی مس(II) آهن(II) قلع(II) سرب(II) کبالت(II) منگز(II) جیوه(

II) Li+ Na+ K+ +Rb Cs+ Cu+ Ag+ NH4+ Hg+ لیتیم سدیم پتاسیم روبیدیم سزیم مس(I) نقره آمونیم

جیوه(I) جدول ظرفیت عناصربراساس گروه های جدول تناوبی: جدول نام، فرمول و ظرفیت آنیون های

معروف: آنیون های سه ظرفیتی آنیون های دو ظرفیتی آنیون های یک ظرفیتی فرمول نام فرمول نام فرمول نام

N3- نیترید O2- اکسید H- هیدرید P3- فسفید S2- سولفید F- فلوئورید Po33- فسفیت O22- پراکسید Ci- کلرید

Po43- فسفات So32- سولفیت Br- برومید AsO33- آرسینیت So42- سولفات I- ید ید AsO43- آرسینات Co32-

کربنات OH- هیدروکسید Mno42- منگنات HS- هیدروژن سولفید Cro42- کرومات HSO3- هیدروژن

سولفیت Cr2O72- دی کرومات HSO4- هیدروژن سولفات Hpo42- هیدروژن فسفات HCO3- هیدروژن

کربنات So22- سولفوکسیلات H2PO3- دی هیدروژن فسفیت S2O32- تیوسولفات H2PO4- دی هیدروژن

فسفات S2O52- پیرو سولفیت NO3- نیترات S2O72- پیرو سولفات NO2- نیتریت Sio32- سیلیکات

ClO- هیپوکلریت HPo32- فسفیت ClO2- کلریت C2O42- اکسالات ClO3- کلرات S2O82- پراکسی

دی سولفات ClO4- پرکلرات O2- سوپراکسید MnO4- پرمنگنات CN- سیانید CNO-

سیانات SCN- تیوسیانات جدول طبقه بندی آنیونها براساس بنیانهای اسیدی: نام بنیان ها فرمول بنیان

ها فرمول اسید نام اسید ردیف هیدروژن سولفوکسیلات سولفوکسیلات HSO2- SO2- H2SO2 سولفوکسیلیک

1 هیدروژن سولفیت سولفیت HSO3- SO3- H2SO3 سولفورواسید 2 هیدروژن سولفات سولفات

HSO4- SO42- H2SO4 سولفوریک اسید 3 هیدروژن تیوسولفات تیوسولفات HS2O3- S2O32- H2S2O3

تیوسولفوریک اسید 4 هیدروژن پیروسولفیت پیروسولفیت HS2O5- S2O52- H2S2O5 پیروسولفوریک اسید 5

هیدروژن پیروسولفات پیروسولفات HS2O7- S2O72 H2S2O7 پیروسولفات اسید 6 متافسفات PO3- HPO3

متافسفریک اسید 7 هیپوفسفیت H2PO2- H3PO2 هیپوفسفرواسید 8 دی هیدروژن فسفیت هیدروژن فسفیت

فسفیت H2PO3- HPO32- PO33- H3PO3 فسفرواسید 9 دی هیدروژن فسفات هیدروزن فسفات فسفات

H2PO4- HPO42- PO43- H3PO4 فسفریک اسید 10 نیترات NO3- HNO3 نیتریک اسید 11 نیتریت

NO2- HNO2 نیترواسید 12 هیدروژن کربنات کربنات HCO3- CO32- H2CO3 کربنیک اسید 13 فلوئورید

F- HF(aq) هیدروفلوئوریک اسید 14 کلرید Cl- HCl(aq) هیدروکلریک اسید 15 برمید Br- HBr(aq) هیدروبرمیک

اسید 16 یدید I- HI(aq) هیدرویدیک اسید 17 هیپوکلورو ClO- HClO هیپوکلرواسید کلریت ClO2- HClO2

کلرواسید 19 کلرات ClO3- HClO3 کلریک اسید 20 پرکلرات ClO4- HClO4 پرکلریک اسید 21 پرمنگنات

MnO4- HMnO4 پرمنگنیک اسید 22 هیدروژن منگنات منگنات HMnO4- MnO42- H2MnO4 منگنیک اسید 23

هیدروژن کرومات کرومات HCrO4- CrO42- H2CrO4 کرومیک اسید 24 هیدروژن دی کرومات دی کرومات

HCr2O7- Cr2O72- H2Cr2O7 دی کرومیک اسید 25 دی هیدروژن آرسینیت هیدروزن آرسینیت آرسینیت

H2AsO3- HAsO32- AsO33- H3AsO3 آرسینیواسید 26 دی هیدروزن آرسینات هیدروژن آرسنات آرسینات

H2AsO4- HAsO42- AsO43- H3AsO4 آرسینیک اسید 27 سیانید CN- HCN هیدرو سیانیک اسید 28 استات

CH3COO- CH3COOH استیک اسید 29 هیدروژن اکسالات اکسالات HC2O4- C2O42- H2C2O4 اکسالیک

اسید 30 جدول آنیونهای معروف


به صورت خانواده: O P S N O2- اکسید PO43- فسفات SO42- سولفات NO3- نیترات O2- سوپراکسید

PO33- فسفیت SO32-سولفیت NO2-نیتریت O22- پراکسید P3- فسفید S2- سولفید N3- نیترید

اصول و قواعد نام گذاری: برای نام گذاری ترکیبات معدنی آنها را به چهار دسته تقسیم می کنیم که عبارتند

از: 1-ترکیبات یونی 2-ترکیبات مولکولی 3-اسیدها و بازها 4-هیدراتها 1-ترکیبات یونی: از ترکیب فات و نافات

به وجود می آید که اصطلاحا به آنها نمک نیز می گویند. الف)روش نام گذاری:برای نام گذاری انها ابتدا نام ف

بعد نام ناف(یا گروه نافها) و بعد پسوند(ید) به کار می روند. ب)روش فرمول نویسی: ابتدا علامت شیمیایی

ف را نوشته و در کنار آن علامت شیمیایی ناف(یا گروه نافی) را نوشته و بعد ظرفیت های آنها را با هم عوض

می کنیم. اگر ظرفیت ها قابل ساده کردن باشند آنها را ساده می کنیم. مثال: نامگذاری فرمول نویسی ردیف

پتاسیم نیترات K++NO3-=KNO3 1 نقره سولفات 2Ag++SO42-=Ag2SO4 2 مس(I)فسفات


3Cu++PO43-=Cu 3PO4 3 بریلیم پرکلرات Be2++2ClO4-=Be(ClO4)2 4 سرب(II)منگنات

Pb2++MnO42-=PbMnO4 5 أهن(II)نیترید 3Fe2++2N3-=Fe3N2 6 آلومینیوم یدید Al3++3I-=Al I3 7


آهن(III)کربنات 2Fe3++3CO32-=Fe2(CO3)3 8 کروم(III)فسفیت Cr3++PO33-=CrPO3 9 2-ترکیبات

مولکولی: این دسته از ترکیبات خود به دو قسمت تقسیم می شود: 1-ترکیبا ت مولکولی دو تایی هیدروژن و یک

ناف: الف)نامگذاری:برای نام گذاری آنها ابتدا نام هیدروژن وبعد نام ناف و بعد پسوند(ید)را می نویسیم.

ب)فرمول نویسی: ابتدا علامت شیمیایی هیدروژن را نوشته و بعد با توجه به ظرفیت ناف ضریب هیدروژن را می

نویسیم(چون با هم تعویض شده اند) وبعد علامت شیمیایی ناف را می نویسیم. نکته1:معمولا تعداد نافات

متصل به هیدروژن یک است. نکته2:این دسته از ترکیبات معمولا گازی هستند ولی اگر به صورت محلول در آب

باشند تبدیل به اسید می شوند و این دو ماده(نوع گازی و نوع اسیدی) را با اندیس(g) برای ماده ی گازی

شکل و اندیس(aq) برای حالت محلول در آب مشخص می کنند نکته3:برای نام گذاری حالت محلول ابتدا

نام(هیدرو) و بعد نام ناف بعد پسوند(یک) و بعد پسوند(اسید) را می نویسیم. نکته4:برای نام گذاری حالت


گازی مانند نمک ها عمل می کنیم با این تفاوت که ابتدا نام هیدروژن را می نویسیم. نام گذاری فرمول نویسی

ردیف هیدروژن فلوئورید HF(g) H+F 1 هیدروفلوئوریک اسید HF(aq) هیدروژن کلرید HCl(g) H+Cl 2 هیىروکلریک

اسید HCl(aq) هیدروژن برمید HBr(g) H+Br 3 هیدروبرمیک اسید HBr(aq) هیدروژن یدید HI(g) H+I 4

هیدرویدیک اسید HI(aq) هیدروژن سولفید H2S(g) H+S 5 هیدروسولفوریک اسید H2S(aq) 2-ترکیبات

مولکولی دوتایی از دو ناف : الف)نام گذاری: برای اینکه تشخیص بدهیم ابتدا نام کدام ناف را باید اول بنویسیم

از این قانون پیروی می کنیم: نام عنصری را که در سمت چپ تر و یا در سمت پایین تر جدول تناوبی قرارگرفته را

می نویسیم و بعد نام عنصری را که در سمت راست تر و یا بالاتر جدول قرار گرفته است را می نویسیم و بعد

پسوند(ید) را به آنها اضافه می کنیم. نکته:اگر دو عنصر ناف بیش از یک ترکیب بتواند تولید کند آنها را با

پسوندهای یونانی منو،دی،تری،تترا و . و یا با علامت های یونانی I،II،III،VI،. مشخص می کنیم. ب) فرمول

نویسی:علامت شیمیایی ناف را نوشته و به ازای پسوندهای یونانی برای آن ضریب در نظر میگیریم. 3-اسیدها

و بازها: اکسو اسیدها:ترکیباتی که در خود دارای نیتروژن و اکسیژن و یک عنصر به عنوان اتم مرکزی دارند

اکسواسید نامیده می شوند. نام و فرمول اکثر این اکسو اسیدها در جدول بنیانها آورده شده است.

بازها:ترکیباتی که در فرمول خود یک یا چند عامل OH- دارند. مانند: NaOH-Mg(OH)2-Al(OH)3 برای نام گذاری

وفرمول نویسی آنها مانند نمکها عمل میکنیم 4-هیدراتها: نمک هایی هستند که درفرمول خوددارای یک

یاچندمولکول اب می باشند واصطلاحابه آن ها بلورنیزمیگویند برای نامگذاری انها مانندنمکها عمل میکنیم

وبعدبرای بیان تعدادمولوکولهای آبی که دارندمقداران رابااعدادیونانی وپسوند(هیدرات)رابکارمیبریم مثال:

مس(II)سولفات پنتا هیدرات CuSO4.5H2O سدیم یدید دی هیدرات NaI.2H2O آهن(III) اکسید منو هیدرات

Fe2O3.H2O


آسمون منو تو یه مدته سیاه شده گفتن دوست دارم کم شده کیمیا شده اون غروری که گذاشته بودیمش یه جای دنج اومده باز توی قلب من وتو خدا شده اون حسادت هایی که اول طعم عاشقی رو داشت حالا انگار ارزشش قد یه ادعا شده اون دسا که داده بودیم توی رویامون به هم تقصیر کیه نمی دونم ولی رها شده ما قرار نبود مثل بقیه زندگی کنیم چرا حرف هامون مث تموم آدما شده گنبد عشق منو تو ضریحاش طلایی بود طلا ها ریخته و جنس گنبدا بلا شده ما رو چشمون زدن ما که با هم بد نبودیم ما چه تقصیری داری

بیا با من دلم تنها ترین است/ نگاهت در دلم شور آفرین است/ مرا مستی دهد جام لبانت/ شراب بوسه ات گیرا ترین است/ ز یک دیدار پی بردی به حالم/ عجب درمن نگاهت نکته بین است/ سخن از عشق ومستی گوی با من/ سخن هایت برایم دلنشین است/ مرا در شعله ی عشقت بسوزان/ که رسم دوستداریها همین است/ نشان عشق را در چشم تو خواندم/ دلم چون کویی آیینه بین است/ به من لطف گل مهتاب دادی/ تنت با عطر گلها همنشین است/ دوست را هم تو باش آغاز وپایان/ که عشق اولی وآخرینست

ای کاش کودک بودم ،تا بزرگ ترین شیطنت زندگیم نقاشی روی دیوار بود. ای کاش کودک بودم ، تا از ته دل می خندیدم، نه اینکه مجبور باشم همواره تبسمی تلخ بر لب داشته باشم. ای کاش کودک بودم ، تا در اوج ناراحتی و درد با یک بوسه تو، همه چیز را فراموش می کردم

عشق افسانه نیست آنکه عشق آفرید دیوانه نیست عشق آن نیست که در کنارش باشی عشق آن است که به یادش باشی

با سیم ناز مژهات یه عمر گیتار میزنم/نگاهتو کوک نکنی من خودمو دار میزنم/چشات اگه رو پنجره طرح ستاره نزنن/دست خودم نیست دلمو به درو دیوار میزنم


آغوش پارکینگی است که جریمه ندارد . . . . بوسه تصادفی است که خسارت ندارد . . . . . . . . چیه دنبالم راه افتادی؟

کاش می شد باردیگر سرنوشت از سر نوشت کاش می شد هر چه هست بر دفتر خوبی نوشت کاش می شد از قلمهایی که بر عالم رواست با محبت, با وفا, با مهربانیها نوشت کاش می شد اشتباه هرگز نبودش در جهان داستان زندگانی بی غلط حتی نوشت کاش دلها از ازل مهمور حسرتها نبود کاین همه ای کاشها بر دفتر دلها نوشت

زندگی مثل یه دیکته اس هی می نویسیم، هی غلط می نویسیم، هی پاک می کنیم دوباره هی می نویسیم، هی پاک می کنیم غافل از اینکه عزرائیل داد میزنه: برگه ها بالا

می گویند ؛ چون بگذشت روزی بگذرد هرچیز با آن روز باز می گویند ؛ خوابی هست کار زندگانی زان نباید یاد کردن خاطر خود را بی سبب ناشاد کردن!

فراموش کن آنچه را که نمی توانی به دست بیاوری و بدست آور آنچه را که نمیتوانی فراموش کنی

آنگاه که ضربه های تیشه زندگی را بر ریشه آرزوهایت حس می کنی، به خاطر بیاور که زیبایی شهاب ها از شکستن قلب ستارگان است

سکوتم را به باران هدیه کردم/ تمام زندگی را گریه کردم/ نبودی در فراق شانه‌هایت / به هر خاکی رسیدم تکیه کردم.

بی تو مهتاب شبی باز ازآن کوچه گذشتم/همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم/شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم/شدم آن عاشق دیوانه که بودم

فرقی نمی‌کند گودال آبی کوچک باشی یا دریای بیکران ، زلال که باشی آسمان در توست

اگه یه روز بغض گلوت رو فشرد ؛ .خبرم کن . بهت قول نمیدم که میخندونمت .ولی می تونم باهات گریه کنم .اگه یه روز خواستی در بری .حتماً خبرم کن ،قول نمیدم که ازت بخوام وایسی .اما می تونم باهات بیام .اما اگه یه روز سراغم رو گرفتی .و خبری نشد .سریع به دیدنم بیا .احتمالاً بهت احتیاج دارم

شب را دوست دارم! چون دیگر رهگذری از کوچه پس کو چه های شهرم نمی گذرد تا سر گردانی مرا ببیند . چون انتها را نمی بینم .تا برای رسیدن به آن اشتیاقی نداشته باشم شب را دوست دارم چون دیگر هیچ عابری از دور اشک های یخ زده ام را در گوشه ی چشمان بی فروغم نمی بیند شب را دوست دارم : چرا که اولین بار تو را در شب یافتم از شب می ترسم : تو را در شب از دست دادم. از شب متنفرم ، به اندازه ی تمام عشق های دروغین با آفتاب قهرم چرا شبها به دیدارم نمی آید؟

آبی تر از آنیم که بی رنگ بمیریم/ از شیشه نبودیم که با سنگ بمیریم/ تقصیر کسی نیست که این گونه غریبیم/ شاید که خدا خواست که دلتنگ بمیریم

انسان با سه بوسه تکمیل می شود 1-بوسه مادر که با آن با یه عرصه خاکی می گذاری 2- بوسه عشق که یک عمر با آن زندگی می کنی 3- بوسه خاک که با آن با به عرصه ابدیت می گذاری

همیشه غمگین ترین و رنجورترین لحظات انسان توسط کسی ساخته می شود که شیرین ترین و شاد ترین لحظات را برای او ساخته است

هیچوقت کسی رو که دوست داری به خاطر غرورت از دست نده همیشه سعی کن غرورت رو به خاطر کسی که دوست داری از دست بدی

باز باران بی ترانه***گریه هایم عاشقانه***می خورد بر سقف قلبم***یاد ایام تو داشتن***می زند سیلی به صورت***باورت شاید نباشد***مرده است قلبم ز دستت***فکر آنکه با تو بودم***با تو بودم شاد بودم***توی دشت آن نگاهت***گم شدن در خاطراتت

اگر از پایان گرفتن غم هایت نا امید شده ای ، به خاطر بیاور زیباترین صبحی که تا به حال تجربه کرده ای مدیون صبرت در برابر سیاهترین شبی هستی که هیچ دلیلی برای تمام شدن نمی دید

دوستی شوخی سرد آدمهاست بازی شیرین گرگم به هواست واسه کشتن غرور من و تو دوستی توطئه ثانیه هاست

زندگی قشنگه اگه با تو باشه. مرگ قشنگه اگه برای تو باشه. دلتنگی قشنگه اگه به خاطر تو باشه. من قشنگم اگه با تو باشم اما تو هرجور که باشی قشنگی

دنیا 3تا دوست دارم. خورشید، ماه و تو. اولی رو برای روزم میخوام /دومی رو واسه‌ی شبم میخوام / ولی تو رو برای تک تک لحظه‌های زندگیم میخوام تنهای تنه

دیگه یار نمی خوام وقتیکه می بینی عشق دوروغه چراغش بی فروغه آخه وقتی که وفا نیست عشقو عاشقی چیست؟؟؟

مهربانی را در نگاه منتظر کودکی دیدم که آبنباتش را به دریا انداخت تا آب شیرین شود

شمع دانی به دم مرگ به پروانه چه گفت؟ گفت ای عاشق بیچاره فراموش شوی. سوخت پروانه ولی خوب جوابش را داد گفت طولی نکشد تو نیز خاموش شوی

نجوم نخوندم, ولی می دونم تو هفت آسمون یه ستاره ندارم. ***** فیزیک نخوندم, ولی می دونم هر عملی را عکس العملی است.» غیر از عشق من به تو و می دونم که واحد اندازه گیری عشق, ژول و کالری و وات و. نیست ***** زیست شناسی نخوندم, ولی می دونم قلب همون دله که می تونه برای یه نفر تنگ بشه یا تندتر بزنه

می دونی طاقت جداییو ندارم با تو من مثل صد تا بهارم می خوام که نری تو از کنارم ازت زیاد خاطره دارم می خوام اسمتو من نفس بذارم از تو بگم در سایه سارم هر جا بری من دوسِت می دارم از عاشقای این دیارم به یاد شبای زیر بارون که خیس میشد تموم سر و پاهامون شبا همش من خواب تو رو می بینم بین هفت تا آسمون رو زمینم

بنام خدای عاشقان: کاش می شد عشق را تفسیر کرد/ کاش می شد عمر را تکثیر کرد/ روی این گردونه نا مهربان/ گرمی مهر تو را تصویر کرد

فقط موجهای دریا هستند که عاشقن آره فقط اونا هستن با اینکه میدونن اگر برسن به ساحل میمیرن بازم بیقرار رسیدن

خوشبخت ترین پسر کسیست که اولین عشق یه دختر باشد و خوش بخت ترین دختر کسیست که آخرین عشق یک پسر باشد

وقتی ناامید شدی به یاد بیار کسی رو که تنها امیدش تویی وقتی پر از سکوت شدی به یاد بیار کسی رو که به صدات محتاجه وقتی دلت خواست ازغصّه بشکنه به یاد بیار کسی رو که توی دلت یه کلبه ساخته

عشق مثل یک ساعت شنی می ماند همزمان که قلب را پر می کند مغز را خالی می کند!!

زیباترین گل با اولین باد پاییزی پرپر شد، باوفاترین دوست به مرور زمان بی‌وفا شد، این پرپر شدن از گل نیست و این بی وفایی از دوست نیست، از روزگار است.

همیشه دوست داشتم ابر باشم.چون ابر آنقدر شهامت داره که هر وقت دلش میگیره جلوی همه گریه کنه

دلی گفت: که آخر چه بود حاصل من؟ عشق فرمود: تا چه بگوید این دل من! عقل نالید: کجا حل شود این مشکل من؟ مرگ خندید: در این خانه‌ی ویرانه‌ی من!

نمی‌نویسم، چون می‌دانم هیچ گاه نوشته‌هایم را نمی‌خوانی، حرف نمی‌زنم، چون می‌دانم هیچ گاه حرف‌هایم را نمی‌فهمی، نگاهت نمی‌کنم، چون تو اصلا نگاهم را نمی‌بینی، صدایت نمی‌زنم، زیرا اشک‌های من برای تو بی‌فایده است، فقط می‌خندم، چون تو در هر صورت می‌گویی من دیوانه‌ام

رنگین کمان پاداش کسی است که تا آخرین قطره زیر باران می ماند

خدایا: من گمشده ی دریای متلاطم روزگارم و تو بزرگواری! پس ای خدا! هیچ می دانی که بزرگوار آن است که گمشده ای را به مقصد برساند ؟ تا ابد محتاج یاری تو ، رحمت تو ، توجّه تو ، عشق تو ، گذشت تو ، عفو تو ، مهربانی تو ، و در یک کلام . محتاج توام !

دیشب ندیدی که چه م کردم/ با اشک تمام کوچه را تر کردم/ دیشب که سکوت دق مرگم می کرد/ وابستگی ام را به تو عادت کردم

عشق یعنی خاطرات بی غبار/ دفتری از شعر و از عطر بهار/ عشق یعنی یک تمنا یک نیا/ز زمزمه از عاشقی با سوز و ساز/ عشق یعنی چشم خیس مست او/ زیر باران دست تو در دست او

اجازه هست خیال کنم تاآخرش مال منی؟ خیال کنم دل منو با رفتنت نمی شکنی اجازه هست خیال کنم بازم میای می بینمت بااون چشمای مهربون دوباره چشمک میزنی طپش طپش باچشمکت غزل بگم برای تو بااتکا به عشق تو تو زندگی برم جلو

تنهایی را دوست دارم زیرا بی وفا نیست . تنهایی را دوست دارم زیرا عشق دروغی در آن نیست . تنهایی را دوست دام زیرا تجربه کردم . تنهایی را دوست دارم زیرا خداوند هم تنهاست تنهایی را دوست دارم زیرا در کلبه تنهایی هایم در انتظار خواهم گریست و انتظار کشیدنم را پنهان خواهم کرد

عشق رازی است مقدس. برای کسانی که عاشقند،عشق برای همیشه بی کلام می ماند؛اما برای کسانی که عشق نمی ورزند،عشق شوخیِ بی رحمانه ای بیش نیست

چشمانت را برای زندگی می خواهم اسمت را برای دلخوشی می خوانم دلت را برای عاشقی می خواهم صدایت را برای شادابی می شنوم دستت را برای نوازش و پایت را برای همراهی می خواهم عطرت را برای مستی می بویم خیالت را برای پرواز می خواهم و خودت را نیز برای پرستش

باد که میاد آروم آروم قاصدک هارو میاره/ دلم میگه خدا کنه باز خبر از تو بیاره/ چشام همش تا به سحر به یاد تو خواب نداره/ خاطره ها جون می گیره باز تو رو یادم بیاره

فریاد من سکوت کردن است.ابراز عشق من قهر کردن است.شادی من گریه کردن است.امّا وقتی تو را میبینم از شادی عشق مو با فریاد ابراز می کنم

دوست داری بگم میخواهم هر روز صبح با صدات بیدار شم بعد بگم با ساعتم بودم ؟ دوست داری بگم چرا رفتی بعد بفهمی با برق بودم ؟ دوست داری بگم هر جا باشی پیدات میکنم بعد بفهمی با دسته کلیدم بودم ؟ دوست داری بگم دوست دارم بعد فکر کنی . نه دیگه – این دفعه با خودت بودم

یه سنگ کافیست برای شکستن یه شیشه! یه جمله کافیست برای شکستن یه قلب! یه ثانیه کافیست برای عاشق شدن! یه دوست مثل تو کافیست برای تمام زندگی

برف از آسمون خسته می شه, زمستون بهونست برگ از درخت خسته میشه, پاییز بهونست, دلم برات تنگ می شه آف بهونست

می دونی طاقت جداییو ندارم با تو من مثل صد تا بهارم می خوام که نری تو از کنارم ازت زیاد خاطره دارم می خوام اسمتو من نفس بذارم از تو بگم در سایه سارم هر جا بری من دوسِت می دارم از عاشقای این دیارم به یاد شبای زیر بارون که خیس میشد تموم سر و پاهامون شبا همش من خواب تو رو می بینم بین هفت تا آسمون رو زمینم

گفتمش: دل می‏خری؟! پرسید چند؟! گفتمش: دل مال تو، تنها بخند. خنده کرد و دل ز دستانم ربود تا به خود باز آمدم او رفته بود دل ز دستش روی خاک افتاده بود جای پایش روی دل جا مانده بود

اگر قرار بود تو دنیا جای چیزی باشم،،، دوست داشتم جای اشک رو گونه هات باشم،،، تو چشات متولد بشم ،،، رو پلکات جون بگیرم،،، رو گونه هات جاری شم،،، رو لبات بمیرم. تا بدونی چقدر دوست دارم

عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست، بلکه نداشتن کسی است که الفبای دوست داشتن را برایت تکرار کند و تو از اون رسم محبت بیاموزی

دیروز در دادگاه دلم/ مغز من قاضی بود/ متهم قلبم بود/ جرم من عشقم بود/ عشق من یاد تو بود/ حق من اعدام بود

بوسه تنها تصادفی است که پلیس راه ندارد. دریای غم تنها دریایی است که ساحل ندارد. قلب تنها چیزی است که شکستنش صدا ندارد. عاشقی تنها دردی است که درمان ندارد

در دادگاه عشق . قسمم قلبم بود وکیلم دلم و حضار جمعی از عاشقان و دلسوختگان. قاضی نامم را بلند خواند و گناهم را دوست داشتن تو اعلام کرد و پس محکوم شدم به تنهایی و مرگ . کنار چوبه ی دار از من خواستند تا آخرین خواسته ام را بگویم و ومن گفتم به تو بگویند . دوستت دارم

کاش می شد عشق را ابراز کرد/ یا که عشق را با سحر آغاز کرد/ لحظه به لحظه دم به دم ساعت به ساعت خواهمت/ گر خوشم یا نا خوشم در هر دو حالت خواهمت

من می خوام کبوتر دل تو رو اسیر کنم/ این دل تشنه رو از چشمه عشقت سیر کنم/ بزنم به موج دریای خیال عشق تو/ باقی عمرم و عاشقونه با تو پیرکنم!

می‌گویند سه چیز زاده عشق نیست: جدایی، سفر، فراموشی، ولی آن زمان که تو مرا تنها گذاشتی و فراموشم کردی من لحظه لحظه عاشقت شدم

دوست آن نیست که هر لحظه کنارت باشد، دوست آن است که هر لحظه به یادت باشد.

عشق یعنی کوچک کردن دنیا به اندازه یک نفر یا بزرگ کردن یک نفر به اندازه دنیا!

عشق یعنی دستهایم ماله توست/ چشمهای خسته ام دنبال توست/ عشق یعنی ما گرفتار همیم / دوستدار هم طرفدار همیم/ هرچه میخواهد دلش آن می کند میکشد مارا و کتمان میکند/ عشق غیر از تاولی پر درد نیست/ هرکس این تاول ندارد مرد نیست/ آمدم تا عشق را معنا کنم/ بلکه جای خویش را پیدا کنم/ آمدم دیدم که جای لاف نیست/ عشق غیر از عین و شین و قاف نیست/

شیشه ای می شکند. یک نفر می پرسد.چرا شیشه شکست؟ مادر می گوید.شاید این رفع بلاست. یک نفر زمزمه کرد.باد سرد وحشی مثل یک کودک شیطان آمد. شیشه ی پنجره را زود شکست. کاش امشب که دلم مثل آن شیشه ی مغرور شکست، عابری خنده کنان می آمد. تکه ای از آن را برمی داشت مرهمی بر دل تنگم می شد. اما امشب دیدم. هیچ کس هیچ نگفت غصه ام را نشنید. از خودم می پرسم آیا ارزش قلب من از شیشه ی پنجره هم کمتر است؟دل من سخت شکست اما، هیچ کس هیچ نگفت و نپرسید چرا

زندگی شاید همین باشد یک فریب ساده و کوچک آن هم از دست کسی که تو دنیا را جز با او وجز برای او نمی خواهی

تو که بالا بلند و نازنینی/ تو که شیرین لب و عشق آفرینی/ کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

زندگی سه چیز است: اشکی که خشک میشود! لبخندی که محو میشود!یادی که میماند و فراموش نمیشود

دوستی با هر که کردم خشم مادر زاد شد،آشیان هر جا گزیدم خانه ی صیاد شد ، دوستی با هر که کردم مظهر نیرنگ شد ،ظاهرش زیبا ولی در باطنش صد رنگ شد

عاشقت خواهم ماندبی آنکه بدانی. دوستت خواهم داشت بی آنکه بگویم . درد دل خواهم گفتبی هیچ کلامی . گوش خواهم داد بی هیچ سخنی . در آغوشت خواهم گریست.بی آنکه حس کنی . در تو ذوب خواهم شد .بی هیچ حرارتی . این گونه شاید احساسم نمیرد

آسمان را بنگر و به سکوت پر رمز و رازش بیاندیش ستاره ی خود را در آسمان زندگیت پیدا کن و به سمت آن ستاره حرکت کن. نگران راه مباش، آنکه ستاره را برای تو آفرید راه رسیدن به آن را نیز نشانت خواهد داد.

اگر کلمه دوستت دارم قیام علیه بند های من و توست ، اگر کلمه دوستت دارم نمایشگر عشق خدایی من نسبت به توست ، اگر کلمه دوستت دارم راضی کننده و تسکین دهنده قلبهاست ، اگر کلمه دوستت دارم پایان دهنده جدایی هاست ، اگر کلمه دوستت دارم نشانگر اشتیاق راستین من نسبت به توست ، اگر کلمه دوستت دارم کلید زندان من و توست ، پس با تمام وجود فریاد می زنم دوستت دارم.

سلام عزیز مهربون اجازه هست بشم فدات.؟ اجازه هست تو شعر من اثر بذاره خندهات.؟ شب که میاد یواش یواش با چشمک ستاره هاش اجازه هست از آسمون ستاره کش برم برات؟ اجازه هست بیای پیشم یه کم بگم دوست دارم؟ تو هم بگی دوسم داری بارون بشم دل ببارم بریم تو باغ اطلسی بی رنج و درد بی کسی بهت بگم اجازه هست گل روی موهات بذارم اجازه هست خیال کنم تا آخرش مال منی؟ خیال کنم دل منو با رفتنت نمی شکنی

دلخسته از امروز و فردای بهارم چیزی شبیه باد و باران کوله بارم باران نمی بارد ولی امشب به جای یک آسمان بی تو نشستن گریه دارم در دفتر بی سرنوشتیهای دنیا من چکنویس برگهای روزگارم شیرین تویی. فرهاد باشم یا نباشم یک بیستون سرد و خالی درد دارم

شکایت عشق ندیدی چشمهایم زیر پایت جان سپرد آخر گلویم از صدای های هایت جان سپرد آخر نفهمیدی صدایم بغض سنگینی به دوشش بود به دوشش بود اما از جفایت جان سپرد آخر نترسیدی بگوید عاشقی نفرین به آیینت که از چشمان جادویت خدایت جان سپرد آخر نمی دانی و می دانم که می دانم نمی دانی که دل در خواهش آن انزوایت جان سپرد آخر چقدر عزلت نشینی از برای یار دلگیر است بخوان شعرم که شعرم در هوایت جان سپرد آخر . فریاد

چقدر عجیبه که تا مریض نشی کسی برات گل نمی یاره تا گریه نکنی کسی نوازشت نمی کنه تا فریاد نکشی کسی به طرفت بر نمی گرده تا قصد رفتن نکنی کسی به دیدنت نمی یاد و تا وقتی نمیری کسی تورو نمی بخشه

به جرم اینکه خیلی ساده بودم/ به زندان دلت افتاده بودم / اگر چه حکم چشمانت ابد بود/ برای مرگ هم آماده بودم



جدیدترین کلید های Username و password  برای آپدیت :

Username:TRIAL-0095029804

tebyanzn password:85a7dfdses

Username:TRIAL-0095029815

tebyanzn password:d2kesjmsb4

Username:TRIAL-0095029823

tebyanzn password:2sxdn6m5dd

Username:TRIAL-0095028570

tebyanzn password:vees4x88hb

Username:TRIAL-0095028578

tebyanzn password:436uextvph

Username:TRIAL-0095028582

tebyanzn password:64cajpembn



A: The story started with claims that Nibiru, a supposed planet discovered by the Sumerians, is headed toward Earth. This catastrophe was initially predicted for May 2003, but when nothing happened the doomsday date was moved forward to December 2012 and linked to the end of one of the cycles in the ancient Mayan calendar at the winter solstice in 2012 -- hence the predicted doomsday date of December 21, 2012.

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

گروه ارسلان سرویس